ماجرای شهادت فرمانده سِریترین قرارگاه جنگ https://myirannews.ir/فرهنگی/ماجرای-شهادت-فرمانده-سِریترین-قرارگ/ https://myirannews.ir/فرهنگی/ماجرای-شهادت-فرمانده-سِریترین-قرارگ/#respond اخبار ایران من Fri, 25 Jun 2021 06:40:34 0000 فرهنگی علی هاشمی نمی خواست ضعف نشان دهد زیرا معتقد بود پرواز بر سایر گروه ها تأثیر می گذارد و جنگنده ها را تضعیف می کند. به دنبال این حادثه ، مردم عراق اخراج شدند و علی هاشمی کشته شد. به گزارش اخبار ایران من ، امروز ، چهارم ژوئیه ، سالگرد ترور سردار علی هاشمی …

علی هاشمی نمی خواست ضعف نشان دهد زیرا معتقد بود پرواز بر سایر گروه ها تأثیر می گذارد و جنگنده ها را تضعیف می کند. به دنبال این حادثه ، مردم عراق اخراج شدند و علی هاشمی کشته شد.
به گزارش اخبار ایران من ، امروز ، چهارم ژوئیه ، سالگرد ترور سردار علی هاشمی است ، بنابراین ما دوباره در مورد زندگی رهبر ترور بحث خواهیم کرد.
علی در سال 1940 در شهر اهواز متولد شد. پس از فتح اسلامی ، علی به کمیته انقلاب پیوست و به همراه حسین علم الهدی ، آقایی و دیگران برای تشکیل بسیج و سپاه تلاش کردند.
زندگی جنگ مرحله دشواری بود در دوران سخت علی بر روی زمین. جوهر فداکاری و شهامت او در شخصیت او دیده می شد. چه خوب همه برنامه های خود را با چند سرباز انجام می دهد. وی با رشد محورهای کاری “تیپ 37 نور” را به فرماندهی حمیدیه تشکیل داد و پس از عملیات “علیبیت المقدس” موفق به تشکیل سپاه بستان و هویزه شد. برخی از وظایف آن شامل ایجاد ایست بازرسی مرزی و مسئولیت محافظت از کل منطقه است.
وی پس از راز “نصرت” و نشان دادن دستور خیبر و بدر ، بر جناح ششم امام جعفر صادق (ع) نظارت کرد که منجر به 13 گردان و گروه پشتیبانی در منطقه خوزستان شد ، احتمالاً به همین دلیل وی را صدا زدند. “سردار هور”. بعداً پایگاه نصرت توسط دشمن محاصره شد و چندین سرباز اسلام توسط سربازان باتیست اسیر شدند و علی هاشمی ، چهره محبوب و خندان بخشهای عشق و ایمان ، به آسمان پیوست.
سردار غلامرضا گرجی زاده یکی از سرپرستان است که شهید علی هاشمی را در فینال داشت. وی توضیح می دهد: علی هاشمی شناسایی نشده است و این هویت هویدا رهبر است. زیرا امروزه به سختی می توان نمونه های آن را در میان ما یافت. طبیعی است که غریبه در بیشتر موارد ناشناس بماند.
او تصمیم گرفت تا زمانی که صدام زنده بود درباره علی هاشمی صحبت نكند
وقتی صدام زنده بود ، در سال 2003 ، همه ناظران توافق کردند که نباید از علی هاشمی نام برد. ما در مورد او چیزی نگفتیم و اگر چیزی در مورد او بود ، ما معتقد بودیم که وی کشته شده است ، زیرا علی هاشمی که صدام برای او ارزش قائل بود ، اگر زنده بود برای او یک کارت شیپور بود. به همین دلیل وقتی دستگیر شدم ، وقتی گفت علی هاشمی دستگیر شده است ، به بازجویان عراقی ام که مرا مورد آزار و اذیت قرار می دادند گفتم که بروند و از او بپرسند که من چه کار می کنم. آن وقت می دانید که من گناهی ندارم. عراقی ها همچنین تصویری از علی هاشمی را به زندانیان در اردوگاه موصل نشان دادند اما هیچ علتی برای علی هاشمی وجود نداشت. علی هاشمی در طول جنگ جلوی دوربین نیامد ، مصاحبه ای نکرد و به روشی صحبت نکرد که در جلسات بحث شود. این یکی از مجهولات علی هاشمی است.
علی هاشمی در 17 سالگی در انقلاب شرکت کرد. وی یک رهبر 19 ساله شد. در 21 سالگی چندین تیپ را اداره کرد و در 27 سالگی کشته شد و در 49 سالگی بدن او بود پیدا شد من 49 سالگی تولد علی را جشن گرفتم زیرا آن زمان بود که محسن رضایی برای اولین بار اعلام کرد علی هاشمی استاد راز بزرگ نصرت است.
من تا آخرین لحظه با علی هاشمی بودم
من افتخار کردم که تا آخرین لحظه در کنار علی هاشمی هستم. از نظر بیشتر مردم نحوه شهادت وی مشخص نبود. برخی می گویند وی با هلی کوپتر عراقی با یک جیپ برخورد کرده است ، در حالی که برخی دیگر می گویند وی در اثر شلیک گلوله به وی در هور کشته شده است ، اما مهمتر از همه ، کشته شده است. من در خطرناک ترین زمانی که می توان فهمید با علی هاشمی اردو زدیم. او آرام بود و طبق معمول فقط چهار پا بود و من به او گفتم که چطور است.
علی هاشمی چهره ای جنگجو از خود نشان داد
چند تن از رزمندگان تیپ 21 امام رضا (ع) دو زندانی عراقی را که از اعضای گارد ریاست جمهوری صدام بودند ، دستگیر کردند. در اردوگاه آمبولانس بود. ما علی هاشمی را برای این فروختیم. علی تصمیم گرفت که دو زندانی که به شدت زخمی شده اند باید با آمبولانس بازگردانده شوند. با این حال ، این مفهوم نظامی که سربازان محلی باید از آمبولانس استفاده کنند. این تکاوران رئیس جمهور گارد در طول جنگ مردم را کشته و می کشند. اما علی هاشمی با اینکه از همه اتهامات آنها آگاهی داشت ، آنها را مجبور به بازگشت کرد. من این را گفته ام تا بدانید در دنیایی پر از آلودگی ، بسیاری از مردم ارتش را خشن می دانند ، اما این طور نیست. پیش و در جنگ ، ارتش ایران قسمت خوبی از بشریت بود. به جز یک بار ، من هرگز ندیده ام که یک مبارز حتی یک جسد عراقی یا یک جسد را مسخره کند. در کار فتح المبین ، مرد جوانی با ضرب و شتم یک جسد عراقی اشتباه کرد. در آن زمان ، سربازان کنار پسر این را به او یادآوری کردند. جنگ ما نمایش انسانی بود.
چرا علی هاشمی تسلیم نشد؟
دو روز قبل از دشمن ، در جولای 1988 ، در اردوگاه با او ملاقات کردم. در آن زمان میزان آتش دشمن بسیار زیاد بود و اجازه ادامه جلسه را نداشتیم. وقتی می خواستم سوار ماشین شوم به او گفتم: آقای هاشمی اردوگاه را بیاورید زیرا ممکن است دشمن شما را انتخاب کرده باشد. گفت بله اما منصرف نشد. همزمان با اینكه من به آقای مشاوره می دادم. محسن در آن زمان در فرماندهی مرکزی خاتم ، من به سردار احمد غلامپور که در قرارگاه کربلا بود نیز مشاوره دادم. غلامپور با عجله رفت و برگشت.
علی هاشمی نمی خواست ضعف نشان دهد زیرا معتقد بود این پرواز بر سایر گروه ها تأثیر می گذارد و جنگنده ها را تضعیف می کند. به دنبال این ، عراقی ها اخراج شدند و علی هاشمی کشته شد.
کتاب “زندان الرشید” یادآور سردار علی اصغر گرجی زاده رئیس ستاد سپاه ششم و یکی از همکاران سردار من شهید علی هاشمی از زمان جنگ و برده داری است. بزرگداشت این کتاب مصادف با سقوط سپاه ششم است که تمرکز خود را در زندان الرشید ادامه می دهد و با آزادی سردار گرجی زاده به پایان می رسد. همچنین مخاطب از قلب خاطراتی که نویسنده به آن می رود از تولد و زندگی گذشته او به خوبی آگاه است.
انتهای پیام
- ۰ ۰
- ۰ نظر