سه شنبه ۱۱ اردیبهشت ۰۳

معلمان در مواجهه با شش چالش؛ بازاندیشی بحرانِ آموزش در ایران

به وبگاه تخصصی و جامع ویلای ایران و جهان خوش آمدید.

معلمان در مواجهه با شش چالش؛ بازاندیشی بحرانِ آموزش در ایران

۵۵۷ بازديد

معلمان در مواجهه با شش چالش؛ بازاندیشی بحرانِ آموزش در ایران https://moonnews.ir/معلمان-در-مواجهه-با-شش-چالش؛-بازاندیش/ Tue, 12 Oct 2021 14:02:43 0000 عمومی https://www.moonnews.ir/معلمان-در-مواجهه-با-شش-چالش؛-بازاندیش/ روش فوریت و فوریت ، که سابقه چندان موفقی ندارد. معلمان و دانش آموزان چنین تجربه ای نداشته اند و خود آموزش مجازی و از راه دور نیز ممکن است مثر نباشد. هر چه باشد ، ممکن است به زودی شاهد بازگشایی مدارس و آموزش حضوری دانش آموزان باشیم. اما مشکل اصلی جای دیگری است. …

روش فوریت و فوریت ، که سابقه چندان موفقی ندارد. معلمان و دانش آموزان چنین تجربه ای نداشته اند و خود آموزش مجازی و از راه دور نیز ممکن است مثر نباشد. هر چه باشد ، ممکن است به زودی شاهد بازگشایی مدارس و آموزش حضوری دانش آموزان باشیم.

اما مشکل اصلی جای دیگری است. اینها چالش هایی است که معلمان با آن روبرو هستند. مسائلی که بر تعهد و انگیزه معلمان تأثیر منفی می گذارد و سطح و کیفیت تدریس را نیز کاهش می دهد. این چالش ها اولاً پیچیده و دوم ساختاری است.

افزایش و سقوط معلمان در شش چالش:

1. چالش معیشت
این اولین نکته ای است که معلمان و البته همه اقشار جامعه با آن دست و پنجه نرم می کنند. موانع معیشتی ، بی ثباتی اقتصادی و روند فوق العاده تورم و تورم ، ظرفیت ، فرصت ها و انگیزه های لازم برای انجام عملیات آموزشی و یادگیری را از بین می برد. و فقط معلمان نیستند که بر کیفیت زندگی تأثیر منفی گذاشته و انگیزه انجام وظایف شغلی را در همه مشاغل کاهش داده اند.
با این حال ، مشکلات و سختی های جسمانی ، هر چند مهم هستند ، اما تنها یک عامل هستند و علل دیگر باید در نظر گرفته شوند.

به تناقض با محتوای درس
دوم ، چالشی که کمتر دیده می شود کنار آمدن ، یا حداقل انحراف از مسیر است. دو نوع تقابل و انزوا را می توان از یکدیگر متمایز کرد:

الف) مصاحبه انتقادی از معلمان با برخی از مطالب درسی ، که آنها آن را مملو از مشکلات و انتقادات می دانند. به زبان ساده ، معلم باید چیزی را بیاموزد که او قبول ندارد. بخشی از محتوای این دوره ها با ارزشهای سیاسی و فرهنگی جامعه سازگار نیست. به دلیل این ناسازگاری ، معلم نقش “واعظ” را ایفا می کند. ترویج و دفاع از آموزه های سیاسی و فرهنگی ، که نه تنها آنها بلکه دانش آموزان نیز با این آموزه ها بیگانه هستند.
در این شرایط است که معلم به عنوان حامی ایدئولوژی یا دیدگاه خاصی نمی تواند نقش یک معلم بی طرف را ایفا کند. همین تضاد بین معلم و محتوای درس ، انگیزه و تعهد معلمان را سلب می کند. سازمان دهندگان خطوط اصلی آموزش و پرورش نمی دانند که بین معلمان و حافظان ایدئولوژی تفاوت زیادی وجود دارد و بین منطقی سازی و گسترش پروژه و رویکرد مفهومی آموزش علوم تفاوت زیادی وجود دارد.

ب) اعتراض دوم معلم به درس در بی اهمیتی و بی فایده بودن برخی از مطالب درس است. معلم می داند که آنچه موظف است به آن درس بدهد یک درس بیهوده است. زیرا به زندگی حال و آینده دانش آموز ربطی ندارد. چه ارتباطی با درسهای آمادگی دفاعی ، درسهای تفنگ حمله ، ایستادن اسلحه ، عقب نشینی ، تفنگ ساچمه ای و درسهای پیشرو ، به ویژه زندگی و آینده دانش آموزان دختر دارد؟
اختلاف بین برخی مطالب و کتابهای درسی باعث می شود معلمان تدریس را تخیلی ، بی اثر و بی فایده بدانند و به تدریج انگیزه تدریس را از دست می دهد. معلم قبل از هر چیز باید اهمیت و ضرورت درس را در گفتن مشتاقانه چیزهایی که دانش آموز می داند عمیقا تصدیق کند.

3. بحران قدرت ، این سومین چالشی است که معلمان با آن روبرو هستند ،
بحران قدرت، سومین چالشی که معلمان احساس می کنند این است که “اقتدار منطقی” یک الزام ضروری در فرایند تدریس است. لوک فری در کتاب عشق به این موضوع اشاره کرده است. لوک فری می نویسد: “من راهی نمی دانم که فرزندانم را بدون کمی اختیار کار کنند.”
کاهش قدرت معلم می تواند به معنای دموکراتیزه کردن روابط باشد. اگر چنین است ، البته این چیز خوبی است ؛ اما سقوط قدرت در ایران نتیجه ناسازگاری اجتماعی و نوعی سردرگمی و ناهنجاری است تا فرهنگ و ارزشهای دنیای مدرن. همچنین محصول تغییر سریع ارزشهای فرهنگی و بر هم زدن نظم اجتماعی است.
حداقل در صورت عدم وجود اختیار ، تربیت فرزندان دشوار است. و آموزش آنها دشوارتر می شود. همچنین شایان ذکر است که سوء استفاده از قدرت و ناتوانی معلمان در کنترل روابط اخلاقی و فکری علت اصلی از دست دادن قدرت لازم است.
با این حال ، کاهش چشمگیر قدرت در فرایند تدریس یک چالش عمده برای معلمان است که به وضوح بر کیفیت آموزش دانش آموزان تأثیر می گذارد.

4. “خانواده معلول” چهارمین چالش برای معلمان است
سازمان خانواده حامی آموزش دینی و اخلاقی کودکان است. خانواده ها باید فرزندان خود را خوب تربیت کنند “تا موقعیت مناسبی برای آموختن آنچه در هنگام ورود به مدرسه آموخته می شود ، داشته باشند و معلمان نیازی به کاری ندارند که والدین از آن غفلت کرده اند” (لوک رایگان).
خانواده معلول خانواده ای است که وظیفه والدین خود را به درستی انجام نداده است.

واگذاری نقش آموزشی خانواده به مدرسه یک اشتباه بزرگ بود که پس از پیروزی انقلاب تشدید شد. “معلم آنجا نیست که در مورد خوشبختی یا زندگی خوب ، سیاست یا دین اظهار نظر کند.” خانواده باید قبل از شروع مدرسه به فرزندان خود این را آموخته باشند. اما وضعیت به گونه ای است که خود معلمان با بزرگترین چالش کودکانی روبرو هستند که آمادگی کافی برای ورود به روابط مدنی و اجتماعی توسط خانواده را ندارند.

5. خانه و مدرسه را خراب کنید
آموزش رسمی مدرسه یکی از چالش های معلمان است که با استرس برخی ارزش ها و باورها و شیوه های زندگی حاکم بر خانواده کنار می آیند. ناهمگونی محیط مدرسه با محیط خانواده و محیط اجتماعی سه جنبه استرس دانش آموزان است. نتیجه این است که بین آنچه در مدرسه آموزش داده می شود و آنچه در جامعه می گذرد ، و بین زندگی خانوادگی ، شخصیت های متزلزل ، چند وجهی و در نهایت رفتار بد در فرایند آموزشی دانش آموزان ، تضاد ایجاد شود.

دانش آموزی که تحت تأثیر محیط های مختلف است اما دارای ارزش های خانوادگی متضاد با مدرسه است ، نسبت به مدرسه و معلم تعصب منفی دارد و این وضعیتی است که مانع بزرگی در مسیر وی ایجاد می کند. آموزش و تدریس. با حاکمیت شیوه زندگی و ارزشهای خانوادگی در جامعه ، چالش معلمان برای بهبود ذهن دانش آموزان و کنترل روابط آنها با مدرسه و کلاس درس افزایش می یابد.

6. عدم تمایل دانش آموزان به یادگیری را به چالش بکشید
یکی از چالش های اساسی ، تعصب منفی جامعه نسبت به یادگیری علم و میزان پایین میل به “دانستن” و “بیدار شدن” است. اشتیاق به علم و آموزش را می توان با علاقه اجتماعی به کتاب و مطالعه اندازه گیری کرد. با این حال ، تحقیقات تجربی نشان داده است که تیراژ کتاب و سرانه مطالعه در این کشور به طرز نگران کننده ای پایین و حتی بسیار افسرده است.

دانشجویانی که نمی خواهند در جامعه و خانواده خود بدانند نمی توانند با کتاب سازش کنند. آنها کتاب را عنصری غیر ضروری می دانند و داوطلبانه به سمت دانش حرکت نمی کنند. نداشتن دانش و نداشتن انگیزه برای کسب دانش مانع اصلی در فرایند آموزشی است. بنابراین ، معلمان مجبور نیستند برای کاشتن بذر دانش با زمین آماده باشند ، بلکه باید سرزمینی را که به یادگیری دانش واکنش منفی نشان می دهد مواجه کنند.

ترک تحصیل یک کودک ایرانی نماد و پیامد فرار فرهنگ عمومی از “دانش” است ، یک پدیده آسیب شناختی که پایه های جامعه را تضعیف می کند. پدیده “ارتداد دانش آموز” چالشی دشوار است که معلمان با آن روبرو هستند. به عنوان یک محیط و نگرش آنها نسبت به کتاب و خواندن چندان مثبت نیست ، بنابراین ، آنها مشتاق ورود به فرایند یادگیری نیستند. یادگیری در مقابل دانش آموز یک چالش روزانه برای معلمان است.

ناسازگاری مدرسه و خانه با مدرسه با تغییر فرهنگی جامعه ، و نهاد آموزش و پرورش با دنیای جدید ، باعث شده است که کودکان آمادگی کمتری برای ورود به فرایند آموزش و یادگیری داشته باشند و ظرفیت لازم را برای فراگیری علم کسب نکرده باشند. به بنابراین ، مشکل آموزش و پرورش بسیار بیشتر از مدرسه قبل از مسئولیت نهاد خانواده و نهاد سیاست در ایران است. ناکارآمدی نهاد خانواده و دخالت ایدئولوژیک نهاد سیاسی در آموزش و پرورش مهمترین مشکلات امروز ایران است.

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در فارسی بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.